جدول جو
جدول جو

معنی گل آهار - جستجوی لغت در جدول جو

گل آهار
(گُ لِ)
نام گلی است با ساق باریک و تا یک گز ساق آن بر شود و گلها به رنگهای مختلف دهد. رجوع به آهار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل آرا
تصویر گل آرا
(دخترانه)
آراینده گل، زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه های شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل آسا
تصویر گل آسا
(دخترانه)
مانند گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل جهان
تصویر گل جهان
(دخترانه)
گل جهان، بهترین و زیباترین گل در جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل بهار
تصویر گل بهار
(دخترانه)
گلی که در بهار شکفته می شود، شکوفه گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلهار
تصویر گلهار
گیاهی شبیه نیلوفر، دارای برگ های پهن و گل های درشت سرخ و سفید و خوش بو که میان گل های آن تخم های ریز قرار دارد و بیشتر در تالاب ها می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل خوار
تصویر گل خوار
کسی که عادت به خوردن گل دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل عذار
تصویر گل عذار
گل رو، گل چهره، خوب رو، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل آزار
تصویر دل آزار
کسی یا چیزی که مایۀ رنجش و آزردگی خاطر باشد، معشوق ستمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل دار
تصویر گل دار
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لِ زَ)
گلی که زهرآگین باشد. گل زهری که بوییدن آن خطرناک و زیان آور باشد:
جهان رابه کوشش چه جویی همی
گل زهر خیره چه بویی همی.
فردوسی.
جز از درد و نفرین نجویی همی
گل زهر خیره ببویی همی.
فردوسی.
بر آرام بر کینه جویی همی
گل زهر خیره ببویی همی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گُ عَ)
دهی است از دهستان ابتر بخش حومه شهرستان ایرانشهر واقع در 22000گزی شمال خاوری ایرانشهر و 13000گزی خاور راه شوسۀ ایرانشهر به خاش. هوای آن گرم و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما، ذرت و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است. ساکنان از طایفۀ میر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِ هََ)
گل ممزوج به آهک
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند و دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، نام محلی است در کنار جاده تهران و فیروزکوه میان رودهن و راه دماوند واقع در 53100گزی تهران است
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) :
امروز قبای تو به رنگ گل خار است
ترسم به تن نازکت آسیب رساند.
محمداسحاق شوکت (از آنندراج).
پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب
جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گونه ای است از تیره کاکتوس ها که برحسب شکل به نامهای مختلف نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 129)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مِ)
نوعی از گل:
نهانی به پالیزبان گفت شاه
که از مهتر ده گل مهر خواه.
فردوسی.
چو بشنید از او این سخن باغبان
گل مهر آورد آمد دمان.
فردوسی.
ز خرادبرزین گل مهر خواست
به بالین مست آمد از حجره راست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ)
دهی است از دهستان سلطانیه قسمت طارم سفلی. (نزهه القلوب ص 65)
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ)
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد، واقع در 16هزارگزی باختر الشتر و دوهزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ یوسف وند و قسمتی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 36هزارگزی باختر ورزقان و 30هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن گرم و دارای 607 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل آهک
تصویر گل آهک
گل ممزوج به آهک
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چهره ای مانند گل دارد گلرو گلچهره: گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو ک باد بهار می وزد باده خوشگوار کو ک (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل آگاو
تصویر گل آگاو
فرانسوی گل خنجری گل گوش خر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل خوار
تصویر گل خوار
آنکه گول خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل آزار
تصویر دل آزار
آزارنده، هر چیز که موجب آزردن خاطر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آهار
تصویر پر آهار
که آهار بسیار دارد بسیار آهار دار: پارچه پر آهار
فرهنگ لغت هوشیار
چاشت بین وقت صبحانه و ناهار
فرهنگ گویش مازندرانی
انار می خوش، ملس، انار سرخ رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی